ثقت در عرفان

حکایت منازل: ثقت واژه ای برگرفته از وثوق و به معنی اعتماد تام و تمام است. اگر این مفهوم در دل این واژه جای دارد، کجا و به کدام نقطه جز حق تعالی می توان و می‌شود اعتماد داشت!
چنانکه آگاهیم، حق تعالی کمال مطلق و صاحب همه کمالها، حُسنها و زیباییهاست، پس هموست که مصدر هر آرامشی و نقطه امید و اطمینان و طمأنینه است. از آنجا که هر کمالی از او و اسمای حُسنایش ناشی می‌شود و هر برجستگی و فضل و فضیلتی بدو باز می‌گردد، آرامیدن و به سکون و طمأنینه رسیدن نیز وابسته به خواست و اراده او و به عنایت و تفضّل وی است؛ ازاینرو سالک طریق چاره ای ندارد جز آنکه در سیر خویش، بلکه تمام مسیر زیستن به جناب حق اتکا و اعتماد داشته، آرامش و خرسندی را از او درخواست کند. 
سالک طریقت در خلال سیر به دشواریها و موانعی برمی خورد و با فراز و نشیب‌های بسیار مواجه می‌شود و دستخوش بلاها و رنجها و افت و خیزها می‌گردد. تا آنجا که فشار و اندوه چنان بر او غالب می‌شود و صعوبت راه بر جان و روانشن می‌نشیند که گاه ممکن است سستی بر او چیره شود و از ادامه سیر مأیوس یا ناتوان گردد. اینجاست که وثوقِ همیشگی و اعتماد پیشین به حق تعالی به امدادش می آید و او را درمی یابد و از دام یأس و بن بست نجات می‌دهد و از صید حرمان و شکست می رهاند. این مرتبتِ گره گشا “ثقت” نام گرفته و به راستی جز حضرت متعال و اوصاف والایش کدام وجود می‌تواند نقطه وثوق برای بندگان به‌ویژه اهل سلوک باشد!

روایت استاد: ثقت را ما لغتاً همان اعتماد می گیرم. طبق بیان ما که منطقی تر است ثقت پیش از توکل و تفویض است و این برخلاف سیر خواجه است. همچون تعامل افراد در امور دنیا ثقت در سه مرتبه میتواند باشد: ۱. ثقت در مرتبه اسماء و صفات یا افعال حق ۲. ثقت در مرتبه مشهودان ۳. ثقت در مرتبه مُشاهدان.
حال ظرف ثقت کی حاصل می شود و ثمره آن چیست؟ سخن ما: نتیجه منازل پیشین نیست، بلکه ظهور عقل است؛ عقل سالکی که به راه افتاده است، چنین سالکی یکی از ثمرات عقلش بروز ثقت است. ثقت در مرتبه مشاهدان این است که مَشهود به پیر ربانی خود اعتماد داشته باشد؛ چون هنوز به وصول حق نرسیده اند. 
ثقت در ظرف مشهودان: دسته اول –که ذاتی اند- اساساً ثقت ندارند اما مَشهودان فعلی به مشهودان وصفی و ایشان به مشهودان اسمائی اعتماد می کنند و نهایت ثقت، همین ثقتِ اسمائی است. 
ثقت حق در مرتبه صفات و اسماء و افعال این است که خرقه رسالت یا ارشاد را به اولیایش می‌سپارد؛ مانند بعثت نبی.

keyboard_arrow_up