محبت در عرفان

حکایت منازل: از اوصاف اهل سلوک محبّت است. روشن است که عامل محرّک دراین وادی محبت و دوست داشتن است. این پدیده در همه مراحل سیر و موضوعات مرتبط با آن نقشی اساسی دارد تا بدانجا که مقدّمه، پیش برنده، تقویت کننده، سرعت بخش و اساساً انگیزه اصلی سلوک محبت است. تو تا حق تعالی را دوست نداشته باشی، چگونه به طلب او می افتی و درپی این طلب به عرصه سلوک قدم می گذاری! و سالک چون حق را دوست می دارد به سلوک می‌اندیشد و وصول به حق را با نیل به معرفت می‌جوید.
آری! سالک اهل محبّت است و نمی‌تواند از آن بیگانه باشد. حال پرسش این است: مخاطب این محبت کیست؟ محبوب کدام است؟ پاسخ اینکه همه ظهورات حق تعالی محبوب سالکند و آنها را به جِدّ و از جان دوست دارد. دراین میان، دسته ای به طورویژه محبوب اویند: خوبان و نیک کرداران از این قبیلند؛ چراکه قرب آنان به محبوب مطلق بیشتر است.
دیگر استاد سالک است؛ ازاین رو که او حقّ یافتن راه و رسیدن به مقصد را برگردن سالک دارد.
اولیای به حق گزینه دیگرند که به دلیل اتصال به مبدأ محبت برخوردار از محبت سالک می شوند. حال کدامیک محبتی بیشتر از جانب سالک می گیرند: استاد یا اولیا؟ پاسخ اینکه هرکدام که مرتبه ای بالاتر در سیر دارند و تقربی افزون تر به حضرت محبوب؛ اگر استاد بالاتر از اولیای شناخته شده برای سالک بود، او محبوبیّتی فراتر از ایشان خواهد داشت و چنانچه اولیا برتر باشند آنان محبوب تر خواهند بود.
لیکن آنچه گفتنی است اینکه: محبت سالک به حق فراتر و غیرقابل قیاس با دیگر محبّتهاست، که او خود مبدأ و منشأ هر دوست داشتنی است؛ پس حبّ مطلق وبیهمانند از آنِ محبوب مطلق و بی مانند است. هیچ محبّتی نباید و نشاید بهدپای محبت به او رسد؛ چراکه هیچکس و هیچ ظهور و موجود و پدیده و موضوعی به گَرد پای او نرسد، که او در هر کمال و مطلوبیّت و محبوبیّتی واحد و یگانه و اَحَد و یک دانه است… و او “هو”ست و تو را چه رسد که دانی “هو”کیست و چیست…

روایت استاد: محبّت در لغت فنا در محبوب است. وقتی فنا نباشد، دیگر محبّتی درکار نیست. غیر اهل سلوک محبتی ندارند؛ حال یا هوس است یا چیزی دیگر. محبّت مختّص اهل سلوک است. محبّت را در اصطلاح حرکت به سوی ذوب شدن در محبوب و سستی خویشتن خویش میدانیم.
برای آن سه مرتبه قائلیم: ۱. محبّت مُشاهد؛ ذوب شدن او در مراد و استاد است. حتی اگر صحبت از محبّت حق و اولیا داشته باشد، محبّت نیست و گویی دوستدار محبّت است!
۲. محبّت مشهود؛ ذوب شدن در حق، البته هریک به مرتبه خود. و محبت مشهود ذاتی به رفع تعین است و تا این حاصل نشود، محبتش به کمال نرسیده است.
۳. محبّت حق؛ محبت او به خودش و نیز به ظهورات است که همه را به یک اندازه دوست دارد و او در تک تک آنها ذوب می شود. ذوب شدن او به چهره یلی الحقِ هر ظهوری است.

keyboard_arrow_up