تمکّن در عرفان

حکایت منازل: تمکّن به یافتنِ مُکنت، قدرت و گونه ای توان اطلاق می‌شود. مکنت یافتن و رسیدن به اقتدار، تمکّن است. سالک اهل تمکّن است و پس از مدّتی سیر به این توان و اقتدار می‌رسد. البته اگر منطقی، معقول، متعادل و زیر نظر مربّی کامل حرکت کرده باشد. اینها از شروط سلوک است که بی آنها سلوک، اگر هم ثمری داشته باشد، چندان نخواهد بود.
می‌دانیم آثار سلوک بیشتر باطنی و درونی است؛ چراکه غالب سیر در این راه در باطن فرد شکل می‌گیرد. وصف تمکّن هم از این قبیل است و گونه ای توان درونی است. زمانی که این قوّت در درون سالک پدید آمد، حالاتی که نشان ضعف روحی و روانی است از جان و درونش کوچ می‌کند؛ حالاتی چون ضعف و ناتوانی، سستی، عجز و اقسام ترس.
تمکّن حتی بی ارادگی و احساس کمبود، پوچی و ناامیدی در هر زمینه ای را در نهاد سالک از بین می‌برد. تمکن اقتدار درونی است، اما در ظاهر و برون هم بروز پیدا می‌کند. سالکی که به تمکن رسیده در برخورد با موانع و مشکلات شکست و تسلیم را نمی پذیرد و در مواجهه با دنیامداران و اهل جور و ستم به خواری تن نمی دهد و در هیچ نقطه و موضعی از دنیا و زندگی به بن بست نمی رسد. گفتنی آنکه تمکن از اوصافی است که پدیداری آن در نهاد سالک باید به تشخیص و تأیید استاد کامل برسد و جز او کسی شایان رهیابی به باطن سالک و حقیقت اوصاف نیست.

روایت استاد: تمکن قرابتی با تلوّن دارد. با این تفاوت که قدرت در تلوّن انقطاعی است، ولی در تمکن، استمراری و در همه زمینه هاست. مشاهدان را صاحب تمکّن نمی دانیم و فقط دارای تلون هستند.
تمکن دارای دو مرتبه است:
۱. تمکّن مشهود؛ فعلی ها نسبت به افعال حق قدرت دارند؛ وصفی ها و اسمائی ها در اوصاف و اسماء و یا قدرت احدی یا واحدی دارند؛ ذاتی ها برکلّ شئ قدیرند، ولی بصورت مَظهری.
۲. تمکّن حق؛ به معنی اِنَّ الله علی کلّ شئ قدیر است که تمام هستی تحت اقتدار حق است بصورت مُظهِری.

keyboard_arrow_up