یکی از چالشهای مهم حوزه فلسفه و روانشناسی در همه جوامع، سخن گفتن بر پایه توهمات ذهنی از روح است؛ بررسی مباحث مطرح شده در این علوم نشان میدهد به طور نمونه فردی از دانشمندان نامدار، بر اساس توهم ذهنی خود از روح تعریفی ارائه کرده و دیگران نیز با اتکا به نام این فرد، بر اساس آن تعریف به ارائه مقاله و اثر پرداختهاند؛ حال آنکه همانگونه که جسم قابل رویت است، روح هر فرد نیز قابل رویت است و همانطور که پیشتر تصریح شد، کسانی باید از روح سخن بگویند که آن را دیدهاند.
فراز « تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ» نشان میدهد که حتی روح اولیاء الهی نیز دارای درجات متفاوت است؛ دستهای از اولیاء الهی مشهودان ذاتیاند؛ ظرف ذات، ظرف تجرد صرف است. آنان از ظرف ذات وارد ظرف اسماء و صفات شده و از آنجا قدم به نظام احسن خلقت گذاشتهاند. ماده، از اقتضائات نظام احسن خلقت است و روح این دسته از افراد، «مجرد و مادی» است. دستهای دیگر از اولیاء الهی، مشهودات اسمائی، وصفیاند؛ سر منشأ فصل نوری آنان نظام اسماء و صفات است و ظرف این نظام، ظرف مجرد و ماده است. روح این دسته از مشهودان نیز، مجرد و ماده است و وقتی به نظام احسن خلقت میآیند نیز، روح آنان «مجرد و مادی» است. دستهای دیگر از آنان نیز مشهودان فعلیاند؛ مشهودان فعلی ابتدا خویش و سپس حضرت حق را زیارت کردهاند؛ روح آنان در نظام احسن خلقت به وجود آمده و لذا روح آنان نیز مادی و سپس به مجرد میل مینماید. پس روح این دسته نیز «مادی و مجرد» است.
روح سایر مخلوقات به جزء مشهودان همه در ظرف ماده به وجود آمده و مادی است. برخی از آنان به سبب تربیت مشهودان، به سوی تجرد سیر میکنند اما غلبه در آنان نیز مادی است تا آنکه بتوانند به درجهای از تجرد نائل آیند؛ حضرت ابراهیم نبی (ع) چنین سیری را تجربه نموده و در نهایت از صالحین یعنی مشاهدین مشهود گشتند.
پس حتی روح مشهودان ذاتی و اسمائی و وصفی با وجود اینکه در نظام احسن خلقت، «مجرد و مادی» است، با هم متفاوت است؛ چرا که تجرد در روح مشهودان ذاتی توان دو دارد اما تجرد در ظرف مشهودان اسمائی-وصفی توان یک دارد.
روح همه افراد با هم متفاوت است؛ اینگونه نیست که دو برادر روح یکسانی داشته باشند؛ در نظام خلقت، مفهوم مساوی وجود ندارد، یعنی هیچ چیزی، مساوی هیچ چیز دیگر نیست و مساویهای مطرح شده در لسان عمومی نیز، امری اعتباری است. هر ذره با ذره دیگر میلیاردها تفاوت دارد و از لحاظ فلسفی همه مخلوقات شامل قاعده «وحده فی خلقه وحده فی صفاته» هستند.
وقتی هیچ روحی شبیه روح دیگر نیست، پس نسخه واحد پیچیدن برای روح انسانی از بیدانشی است و این موضوعی است که امروزه تحت عنوان علم روانشناسی متاسفانه مدون و در جامعه جریان دارد.