تفکر در عرفان

حکایت منازل: یکی از اصول و لوازم باب معرفت تفکّر است. این واژه چون از باب “تفعّل” آمده به معنی واداشتن خود به فکر و اندیشه است. بنابراین ناظر به هجوم افکار بی اختیار و فاقد هدف نیست.
تفکر را از آن رو در شمار شروط راه شمرده اند که سالک بی امداد درون و بدون اندیشه ورزی نمی تواند ره به جایی برد؛ چراکه غالب سیر وی درونی و نفسانی است.
جوینده گوهر حقیقت و طالب وصول در عرصه تفکّر به هر موضوع مثبت و هر عامل محرّکی به سیر فکر می کند و ازآن جان و درون و قلب شائقش را سیراب می سازد. از نفس و پیچیدگی اش تا دنیا و گستردگی اش و گذرایی اش، از عالَم های پیش از دنیا و رمز و راز و پرسش هایش تا مرگ و قطعیّت وقوعش، از عوالم طبیعی و ماورایی و شگفتی اش تا زمین و تنوع زیستی و ابهام و اعجابش، از حق تعالی و اوصاف بی مثالش تا ملائک و دیگر موجودات ناشناخته اش و تا … همه می توانند موضوع و مشغله فکری او باشند.
او در این حال و هوا عیوب خویش و نقایص حرکتش را می یابد و لوازم و شرایط ادامه سیر را پیدا و بررسی و تأکید می کند و به بسیاری از دانسته ها و داشته ها می رسد.

روایت استاد: باید گفت دو موضوع هم با تفکّر همراه و مُقارن است: تدبّر و تعقّل. سالک این سه اصل را باید باهم و درکنارهم در خود نهادینه سازد و با صِرف تفکّر نمی تواند حرکت معنوی را پیگیری کند.
ما اندیشیدن سطحی را “تفکر” می گویم، اندیشیدن عمیق را “تدبّر” و در مرحله “تعقّل” به حکم درباره گزاره های حاصل از این دو می رسیم. پس عقل همچون مواضع دیگر در اینجا نیز حاکم است و درباره حکایت های تفّکر و تدبّر حکم صادر می کند و می گوید کدام مثبت و کدام منفی و به اصطلاح خیر یا شر است. به هرروی، درجه عمیق تفکّر تدبّر است. در این مرحله ملاک در خیر و شرّ و امور مثبت و منفی یافت می شود، آنگاه و در فرایند تعقّل، عقل حاکمی است که می گوید کدام نقطه از این دو روند (تفکر و تدبر) درست است و کجای آن نادرست.
اما این سه مرحله راهم منزل نمی دانیم؛ چون این ویژگی ها و حالات برای همه افراد پیش می آید و به اهل سلوک اختصاص ندارد.
نکته دیگر آن که هیچ یک از این سه اصل به طور فردی حاصل نمی شود و فعلیّت همه مُشاعی است. به اقدام استاد درباره این مراحل نیز باید توجه داشت: او به سالک نظر می کند و در می یابد او در چه رتبه ای است؛ اگر در مرحله تفکر است، او را به ظاهر می اندازد؛ اگر ظرفیّت تدبّر را داراست، وی را به عمق می برد، و اگر ظرفیتی بیشتر دارد، او را به تعقل وا می دارد تا هم برای خود و هم جامعه حکم کند. آری هرسه درجه مربی می خواهد.

keyboard_arrow_up